نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 بهترین فصل دعا بود نمی‌دانستم

مرغ آمین* همه جا بود نمی‌دانستم

یا كریم دل من سی شب و سی روز تمام
در قفس بود و رها بود نمی‌دانستم

«ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم»
لطف، بی‌چون و چرا بود نمی‌دانستم

عابر كوچۀ دلتنگی و حیرت بودیم
خانه‌ی دوست كجا بود؟ نمی‌دانستم

و خدا را به علی! باز قسم خواهم داد
صحبت از عشق خدا بود نمی‌دانستم

شاعر : یوسف رحیمی



:: برچسب‌ها: مناسبتی ,
:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 من بندگی نکردم، تا بنده ام بخوانی
تو کی بدین کرامت، از خود مرا برانی
بار گنه به دوشم، لا تقنطوا به گوشم
عفوت نمی گذارد، در دوزخم کشانی 

این نامه ی سیاهم، این اشک صبحگاهم
من حال خویش گفتم، تو کار خویش دانی
تو برتری که سوزی، در آتش جحیمم
من کمترم که گویم، از آتشم رهانی
مولای من ، من از تو، غیر از تو را نخواهم
تو نیز رحمتی کن، کز من مرا ستانی
پا در دو سوی گورم، دردا که از تو دورم
شاید تو از کرامت، خود را به من رسانی
عفو از کرامت توست، قهر از عدالت توست
هم عفو از تو آید، هم قهر می توانی
از بس کریم هستی، با من قرار بستی
من اشک خود فشانم، تو خشم خود نشانی
در عین رو سیاهی، خواهم از تو الهی
هم من تو را بخوانم، هم تو مرا بخوانی
میثم به در گه حق، باشد دو ارمغانت
شعری که می سرایی، اشکی که می فشانی
غلامرضا سازگار



:: برچسب‌ها: مناسبتی ,
:: بازدید از این مطلب : 46
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان
سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان
دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست
دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان
بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
پس از این دست من و دامن ناز رمضان
نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیده باز رمضان
صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آنکه دیروز مرا داد جواز رمضان
شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان
شاعر:علیرضا قزوه



:: برچسب‌ها: مناسبتی ,
:: بازدید از این مطلب : 54
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد،ور نه
سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت
باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز

شاعر:علی اکبر لطیفیان



:: برچسب‌ها: مناسبتی ,
:: بازدید از این مطلب : 58
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 مهمترين سفارش شهدا به مردم ، در پيش گرفتن رفتارها ، كسب خصوصيات و اتخاذ رويه هايي است كه زمينه ساز ظهور حضرت مهدي (عج) و سبب تعجيل در آن مي شود . اين موضوع نشان ميدهد كه مقوله ظهور يكي از اصلي ترين دغدغه ها و آرمانهاي شهداء بوده است. شهيدان از منتظرين ظهور بودند و حضور خود را در جنگ حق و باطل به مثابه زمينه سازي براي ظهور و اتصال به انقلاب حضرت مهدي(عج) قلمداد مي كردند به همين دليل براي تعجيل ظهور آقا امام زمان نه تنها از هيچ كوششي دريغ نمي ورزيدند بلكه ديگران را نيز براي تحقق اين امر خطير ترغيب و تشويق مي كردند و اين حقيقت به زيبايي در وصيت نامه ها و آثار اين ستاره هاي هدايت هويداست.
 


 

وصيت نامه شهدا گرانقدر هشت سال دفاع مقدس بيشتر مشتمل بر تاكيد ها و سفارش هايي است كه محور آنها معنويت ، خدامحوري ، تبعيت از قرآن و سنت و سيره معصومين عليهم السلام و اخلاق و رفتار اسلامي است و معنويت ، روحيات و اخلاق سازندگي ، كار و تلاش و تعهد را به انسان هديه مي دارد. سفارش هاي شهدا ابعاد مختلفي دارد. درزمينه ها وعرصه هاي مختلفي. رهنمودها و دلواپسي هاي خود را ابراز داشتند. يكي از تاكيدها و سفارشهاي شهدا، امام زمان(عج ) است .مهمترين سفارش شهدا به مردم ، در پيش گرفتن رفتارها ، كسب خصوصيات و اتخاذ رويه هايي است كه زمينه ساز ظهور حضرت مهدي (عج) و سبب تعجيل در آن مي شود . اين موضوع نشان ميدهدكه شهدا علاقمند به ظهور و از منتظرين ظهور حضرت مهدي(عج)بوده اند. يكي از بزرگترين آرمانها و آرزوهاي آنان ظهور حضرت بقية الله الاعظم مي باشد.شهيدان از منتظرين ظهور بودند وحضور خود را 



:: بازدید از این مطلب : 55
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره
باران:
داستانی را بگویم ، جان من
 
گوش دل دار این عجب افغان من 
 
سوی قاضی رفته بودم با غضب
 
با مدارک با دلی خون با سبب
 
گریه سر دادم که ای قاضی امان
 
غارتم کردند ، چندین رهزنان 
 
گفت قاضی شرح دزدی را بگو
 
هر چه دیدی کن عیانش مو به مو
 
ماجرا کردم بیانش ، این چنین 
 
گفتمش از دام و رهزن از کمین
 
ابتدا تیری به سویم شد روان
 
در کمندی من فتادم ناگهان
 
برق تندی بر سرم ، آمد فرود
 
خشک گشتم من ندانم آن چه بود 
 
زخم خنجر را بیان کردم بر او
 
شکوه کردم راه عدلی را بجو
 
گفت آیا می شناسی سارقان
 
یا توانی جایشان را ده نشان
 
گفتمش مشهور عالم گشته اند
 
بهر غارت بس نَفَس ها کشته اند 


:: برچسب‌ها: داستانک ,
:: بازدید از این مطلب : 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 باران:

و......بر پهندشت کلام 
گسترده در دور ها 
در دیار آ ینه ها 
رو به سوی خو رشید ها 
می نگرد تا بیا بد نکته ها 
*************
از بی مهری ها 
از پشت خنجر خوردن ها 
کو دکی بر آ مده از عمق کو دکی های خود 
نشسته در بو ته ما تم 
می زند پر سه بدنبال آ ن نعره 
زیرا کو دکی بر آ مده از عمق کو دکی ها یش 
خنجر تا تار و مغول و ........بر جا نش 
فر یادش رسیده تا سپهر گردون 
در دیار دروغ و نفرت و بیزاری 
کرده سالها بی قراری 
کس نبوده از بهر یاری 
*************
خود بر خیز که خداوند فر مود :
تو خود خدایی _ کا فیست با ور بکنی 
می توانی به جای من خدایی بکنی 
گفتم از تو حرکت از من بر کت :
با تلاش و نکته دانی 
همه جا را آ بادان بکنی 
از این رو فر مان دادم :
ملایک بر تو سجده کنند 
که تو خود خدایی کنی 
و شیطان از تو بگریزد 
و در آ تش خود دود شود 
و با قدرت تو جهان شود گلستان 
نه که ویران بکنی 
به پا جهان را .


:: برچسب‌ها: دل نوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 از صد آدم یک نفر انسان خوبی می شود
آخرش دوران ما دوران خوبی می شود
میشود خودکامه کم کم مهربان و دست کم
شهر ما هم صاحب زندان خوبی می شود
گر در آمد اشک من از رفتنت دلخور نشو
دست کم در شهرتان باران خوبی می شود
چارراهِ بی چراغ قرمز چشمان تو
با کمی چرخش در آن میدان خوبی می شود
طول و عرض کوچه تان را بارها سنجیده است
کفش من دارد ریاضیدان خوبی می شود
آخرش روزی پشیمان می شوی از رفتنت
شعر من هم صاحب پایان خوبی می شود
“اصغر عظیمی مهر



:: برچسب‌ها: شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 61
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 عشقبازی با خدا
نماز شب
عشق به معشوق گفت عاشق زارت کجاست
گفت به قلبم شکار دست تو و دست یار
عشق به عاشق بگفت منتظر چیستی
منتظر یک نگاه از نظر روی یار
عاشق دلخسته گفت چشم من و کوی یار
دید که معشوقه اش آمده است در کنار
عاشق معشوق هم عشق به معشوقه داد
عشق چو این لحظه دید عشق بماند در کنار
وقت نظربازی است دست تو در دست یار
نوبت راز و نیاز اشک زدیده ببار



:: برچسب‌ها: دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 چو در بستی به روی من بکوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی بدرد خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم
فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
ز حال گریه ی پنهان حکایت با سبو کردم
صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
حراج عشق و تاراج جوانی ، وحشت پیری
در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم
(شهریار)



:: برچسب‌ها: دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 54
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 8 خرداد 1397 | نظرات ()