نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

انتظارش، انتظارم سیر کرد

آنکه می‌خواهد بیاید دیر کرد

تا به کى در انتظارش دیده بر در دوختن؟

آمدن، رفتن، ندیدن، سوختن

ای که دستت می‌رسد بر زلف یار

در حضورش نام ما را هم بیار



:: بازدید از این مطلب : 80
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 2 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

عکس تایپوگرافی یا اباصالح المهدی

 

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم


مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفأل دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد

سیدحمیدرضا برقعی



:: برچسب‌ها: #ظهور #یا اباصالح ,
:: بازدید از این مطلب : 158
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 2 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره
پوستر ظهور

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

 

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم، بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می‌خواستم گذشت

دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می‌شوم

ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت



:: برچسب‌ها: #ظهور ,
:: بازدید از این مطلب : 67
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 2 آذر 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

پایان شب‌های بلند انتظاری

آیا برای آمدن میلی نداری؟

من نذر کردم خاک بایت را ببوسم

آیا سر این بنده منت می‌گذاری؟

من قبل از این‌ها این همه ویران نبودم

آباد بود این خانه ما روزگاری

من دل ندادم تا که روزی پس بگیرم

می خواستم پیشت بماند یادگاری

تا این که دل‌ها بوی سجاده بگیرند

باید بیایی و کمی تربت بیاری

یک روز می‌آیی و تا روز قیامت

ما را به آقای محرم می‌سپاری

یک هفته دیگر دل آواره من

باید بسازد با فقیری با نداری

علی اکبر لطیفیان




:: برچسب‌ها: #ظهور ,
:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 2 آذر 1397 | نظرات ()