نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم
مثلا آرزو می‌کردم برایم اسباب بازی بخرد
می‌گفت می‌خرم به شرط اینکه بخوابی.
یا آرزو می‌کردم ببردم بزرگترین شهربازی دنیا
می‌گفت می‌برمت به شرط اینکه بخوابی.
یک شب پرسیدم اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم می‌رسم؟
گفت می‌رسی به شرط اینکه بخوابی.
هرشب با خوشحالی می‌خوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند…
دیشب مادرمو خواب دیدم؛ پرسید هنوز هم شب‌ها قبل از خواب به آرزوهایت فکر می‌کنی؟
گفتم دیگه شب‌ها نمی‌خوابم.
گفت مگر چه آرزویی داری؟
گفتم تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.
گفت سعی خودم را می‌کنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی.





:: برچسب‌ها: مادر , بهشت دنیا ,
:: بازدید از این مطلب : 74
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 7 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: