دلنوشته
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره
 

وقتی برای اولین بار ایشان را در روی تخت بیمارستان می بینیم ناخودآگاه بغضی گلویم را می فشارد. می دانم که تنها یک جراحی ساده بوده است و هیچ خطری سلامت ایشان را تهدید نمی کند اما آن چیز که مرا می کُشد دیدن چهره نورانی اش بر تخت بیمارستان است. مردی که قامت استوارش […]

وقتی برای اولین بار ایشان را در روی تخت بیمارستان می بینیم ناخودآگاه بغضی گلویم را می فشارد. می دانم که تنها یک جراحی ساده بوده است و هیچ خطری سلامت ایشان را تهدید نمی کند اما آن چیز که مرا می کُشد دیدن چهره نورانی اش بر تخت بیمارستان است.

81306820-5942196مردی که قامت استوارش همواره استواری ملت ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی را به رخ جهانیان کشیده است. مردی که آبرو و عمر پربرکتش را بر پای این انقلاب گذاشت. مردی که چهره نورانی و دوست داشتنی اش آمیخته با چنان صلابت و استواری بود که استکبار جهانی و خونریزان صهیونیستی سال ها در برابر قدرتش سر خم کرده اند. رهبرم! سید علی خامنه ای!

کمی به عقب برمی گردم. به یاد تمام آن روزهایی که برخی از یاران دیروزتان فریب ظواهر دنیای مادی را خوردند و به شما پشت کردند. دل نازنین تان را به درد آوردند. اما مانند همیشه پرصلابت ماندید و نگذاشتید این انقلاب به دست نااهلان بیفتد.

به عقب تر می روم. به یاد روزهایی که دوشادوش بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در عرصه های خطر حاضر می شدید و هیچ ترسی از ترور های ناجوانمردانه منافقان کوردل نداشتید.

باز هم ذهنم درگیر می شود. درگیر روزهایی که در سیاهچاله های مخوف ساواک و در زیر شکنجه های دردناک دژخیمان رژیم طاغوت تنها خدا را داشتید. تنها خدا می داند که چه بر شما در آن روزها گذشت.

رهبرم! کشورم به برکت وجود سکانداری چون شما در دنیایی که این روزها غرق در جنگ و خونریزی است و هر روز دُمَل های چرکینی چون داعش در آن سر باز می کند، در امنیت کامل به سر می برد.

رهبرم! بدانید که جوانان این مرز و بوم ادامه دهنده راه همان جوانان بی ادعایی هستند که ۸ سال دنیا را به کام صدام و صدامیان تلخ کردند.

رهبرم! می دانم که اصلاً عمل مهمی‌ نبوده و جای نگرانی نیست. درست است که الان حال‌تا‌ن هم خوب است. اما ما طاقت همین را هم نداریم. ما طاقت نداریم ماسک اکسیژن روی صورت شما ببینیم. ما طاقت نداریم دست تان را با چسب زخم و جای سرُم ببینیم. همین چیزهای ظاهراً بی‌اهمیت هم دل ما را آشوب می‌کند.

حالا، آخرالزمان، دنیا آنقدر بی‌معرفت شده که دلمان از تمام دنیا پر باشد. حالا “قله عددنا” را داریم به جان می‌بینیم. حالا “غیبه امامنا” دارد جانمان را می‌گیرد، حالا با این حال و روز فقط شمایید که عطر گل نرگس دارید برای ما…

دیروز که تصاویر بیمارستان محل مداوای تان را دیدم به یاد تمام آن دروغ هایی افتادم که برخی ناجوانمردانه می‌گفتند شما بیمارستان خصوصیِ در اختیار دارید!!

دکتر مرندی می‌گفت خودتان اصرار کرده‌اید اول صبح عمل شوید که مردم اذیت نشوند. گواهش هم آن دو خانم که ته راهرو ایستاده بودند و موقع مصاحبه رئیس جمهور، کنجکاوانه به دوربین نگاه می کردند. آن‌ها معلوم بود رئیس جمهور را هم ندیده بودند چه برسد به شما…

رهبرم برخیزید و بدانید که جوانان این مرز و بوم محبت شما را در دل دارند. رهبرم! وجود شما بزرگترین نعمتی است که نصیبمان شده است. رهبرم! سید علی خامنه ای

حسین خاکزاد





:: برچسب‌ها: دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 20 تير 1397 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: