اگر هوای دلهايمان , ذهنمان , روزهايمان , لحظاتمان گاه اَبريست. اگر قدم های جامعه مان به جای تفاوتی مثبت گاهی دل ميسوزاند و درجا و پسرفت ميکند ! اگرکسی به جايی ميرسد که تمام تلاشش را ميکند تا کم کند درصد درکش را , محبتش را , بخشش را اصلا بودنش را ... اگر حال سکوت در قبال رفتار ديگری , انعطاف و صميميت دامی برای سواستفاده حساب ميگردد و بعضا آن را وظيفه اش ميدانيم .
اگر به جای رشدی مثبت در نوع خود گمان ميکنيم هرچه در تَوهم خود غوطه زنيم, خويشتن را بالا پنداريم,گمان کنيم از آنور اَبرها آمده ايم و لابد بااين رفتارمان جذاب تريم !
اگر اين روزها به جای پشت هم بودن در اوج محدوديت ها ,خنجر را از رو بسته ايم و نيش ميزنيم معلوم هم نيست به چه قيمتی و اصلا جنگ بر سر چيست آخر !
اگر ابراز احساساتمان به ديگران دير زمانيست رو به تظاهر گشته است و بازهم به جای خالص بودن گمان ميکنيم همچی گل و بلبل است!
اگر راه و مسير و هدف خلقت را گم کرده ايم و در نهايت دير زمانيست ارزش هايمان را اشتباه فهميده ايم يعنی "عميقا راه را غلط رفته ايم و گام را به ناکجا آباد برداشته ايم "
:: برچسبها:
دلنوشته ,
:: بازدید از این مطلب : 67
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0