آب را گِل نکنید . . .
شاید از دور علمدار حسین
مشک طفلان بر دوش
زخم و خون بر اندام
می رسد تا که از این آب روان پُر کند
مشک تهی ببرد
جرعه ی آبی برساند به حرم تا علی اصغر بی شیر رباب نفسش تازه شود
و بخوابد آرام
آب را گِل نکنید
که عزیزان حسین
همگی خیره به راهند که ساقی آید
و به انگشت کَرَم گره کور عطش بگشاید
آب را گِل نکنید
که در این نزدیکی
عابدی تشنه لب و بیمارست
در تب و گریه اسیر
عمه اش این دو،سه شب تا سحر بیدارست
آب را گِل نکنید
که بُوَد مهریه ی مادرشان نه همین آب
که هر جای دگر رودی و نهری جاریست
مهر زهرای بتولست . . .
از این است که من میگویم:
آب را گِل نکنید
آب را گِل نکنید
:: برچسبها:
یا باب الحوائج ,
:: بازدید از این مطلب : 48
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0