نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 به پاس آن همه مهر و وفایت
حقیر است این محبت‌ها برایت 
ندیدم در جهان بهتر ز مادر
سر و جانم همه بادا فدایت



:: برچسب‌ها: تشکر ,
:: بازدید از این مطلب : 79
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 

تولید داخلی
این طرف استکان یونانی
آن طرف قاشق لهستانی
گاز و یخچال بهترینش چیست؟
آلمانی و انگلستانی
برده از رو تمام قزوین را
سنگ‌پاهای ازبکستانی
معنوی کرده حالت ما را
مهر و تسبیح ارمنستانی
در خود چین هم احتمالاً نیست
جنس چینی به این فراوانی
هرچه دستت رسید وارد کن
شده از کشور موریتانی

....

ادامه مطلب 



:: برچسب‌ها: شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

در حالات مرحوم میرزاجواد ملكى تبریزى (ره )
مرحوم میرزا جواد ملكى تبریزى رحمه الله علیه هر شب كه براى تهجّد از خواب بیدار مى شد ضمن اجراى دستورات و آداب برخاستن از خواب از قبیل سجده و دعا، مدّتى در بسترش صدا به گریه بلند مى كرد و سپس بیرون مى آمد و به اطراف آسمان نگاه مى كرد و آیات
((إِنَّ فِى خَلْقِ السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ...))(101)
را مى خواند و سر به دیوار مى گذاشت و مدّتى گریه مى كرد، سپس براى وضو گرفتن آماده مى شد و در كنار حوض مى نشست و مى گریست و از هنگام بیدار شدن تا برگشتن به محل نماز چند جا مى نشست و بر مى خاست و گریه مى كرد، وقتى كه وضو مى گرفت و به مصلاّیش مى رسید و مشغول تهجّد مى شد، دیگر حالش خیلى منقلب مى شد و قابل وصف نبود، او در نمازها و مخصوصاً در قنوت آنها گریه هاى طولانى داشت تا آنجا كه بعضى ایشان را جزء بكّائین عصر به شمار آورده اند.(102)
از امام سجّاد علیه السلام پرسید: چرا شب زنده داران صورتى زیباتر از صورت دیگران دارند؟
فرمود: چون آنان با خداى خویش خلوت كرده اند، خداوند از نور خود بر چهره آنان پوشانده است .(103)



:: برچسب‌ها: نماز ,
:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 

مولا برای از تو سرودن غزل کم است
  تلمیح و استعاره ، مجاز و بدل کم است


قرآن ناب لایق وصف مقام توست                                              
شعر و حدیث و قصه و ضرب المثل کم است

آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شیرینی شکر که چه گویم، عسل کم است

باید برای مدح تو از صبح بدر گفت
هیجای نهروان و شکوه جمل کم است

ای دست اقتدار خدا، فارس العرب
اصلا برای شان تو تعبیر «یل» کم است

هر قدر هم که دم بزنم ای امیر عشق
از شوکت و جلالت تو، ما حَصَل کم است

 



:: برچسب‌ها: شعر کودکانه ,
:: بازدید از این مطلب : 81
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 

                  « نماز »

خنده پروانه ها را توی باغ

پیش گلها زیر باران دیده ام

                                           عطر آن پروانه ها را روز وشب 

                                           از گل گلدان خود بوئیده ام

پیش خود گفتم که با این غصه ها

می شود همسایه پروانه شد

                                          می شود با بوی گلهای بهار

                                          مثل مهمان وارد هر خانه شد

پیش خود گفتم که در هنگام صبح

می شود شاداب وپر احساس بود

                                          می شود آرام وزیبا در سکوت

                                          درد دل کرد وکنار یاس بود

باز کردم جا نمازی روی فرش

مثل یاس ومثل چشمه با وضو

                                          روی فرشی از چمن خواندم نماز

                                          با خدا کردم کمی هم گفتگو

 

سروده:مهدی وحیدی صدر 



:: برچسب‌ها: شعر کودکانه ,
:: بازدید از این مطلب : 87
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 

رسیده گامم به کوچه باغی

که پر ز عطر بهار باشد

 

 

 

 

 

 

و پر ز آوای سبز تکبیر

 

 

 

 

به گوش هر بی قرار باشد

 

 

چو گل شکفت از تلاوت من

صدای الحمد قل هو الله

به هر قیامی، به هر قعودی

شکفته شد مهر، دمیده شد ماه

 

پر از بهارم، پر از شکوفه

به مرز عشق و صفا رسیدم

دری به باغ سحر گشودم

به جلوه گاه دعا رسیدم

 

به گفت و گو با خدا نشستم

که لحظه ای جاودانه دارم

فرشتگان را بگو ببینند

که عالمی عارفانه دارم


 

 

شاعر: سیمیندخت وحیدی



:: برچسب‌ها: شعر کودکانه ,
:: بازدید از این مطلب : 75
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 اتل متل توتوله                           تیممت چه جوره

با خاک و ریگ و سنگه.                 وقت وضو چو تنگه 

وقتی ضرر داره آب.                    پیشونی و با دستا

حتی روی ابرو ها                        از مچ دست تا ناخنا

      



:: برچسب‌ها: شعر کودکانه ,
:: بازدید از این مطلب : 78
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 .آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار



:: برچسب‌ها: داستانک ,
:: بازدید از این مطلب : 76
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 

 

 

 

 

 

تنهایی‌ام را با تو قسمت می‌کنم سهم کمی نیست
گسترده‌تر از عالم تنهایی من عالمی نیست

غم آنقدر دارم که می‌خواهم تمام فصل‌ها را
بر سفره‌ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست

حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بی‌شک
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست

آیینه‌ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست

همواره چون من نه فقط یک لحظه خوب من بیاندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست

شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بی‌نهایت مهربانش مرهمی نیست

شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست

محمدعلی بهمنی

باران تنهایی غم
 
 
 


:: برچسب‌ها: شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

 

 سکوت عین سکوت است، بی همانند است

که پیشوند ندارد، بدون پسوند است
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است
زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است
سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است
همان علی که به توصیف او قلم در دست
مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست
علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده است



:: برچسب‌ها: ولایت ,
:: بازدید از این مطلب : 95
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 ارديبهشت 1397 | نظرات ()